داستان "معمای چشم لندن" به قلم "شیوان داود" از دیدار عمه گلوریا با خانواده تد آغاز می شود. تد پسری با سندرم آسپرگر است. عمه گلوریا به همراه پسرش سلیم که نیمه آسیایی است آمده است و او حدود یک سال از تد بزرگتر است . افراد مبتلا به سندرم آسپرگر اغلب علایق شدیدی از خود نشان می دهند و تد به شدت به آب و هوا علاقه مند است. سلیم، به خصوص شیفته ی ساختمان قدیمی پادگان است که در همان خیابان خانه ی تد، واقع شده است.
سلیم ، تد و خواهر بزرگترش کت ،تصمیم میگیرند تا سوار چشم لندن شوند و در حالی که از صف طولانی تهیه ی بلیط ناراحت و خسته شده اند ، یک غریبه با بلیط به آن ها نزدیک می شود و می گوید که از فضاهای کوچک می ترسد و نمی تواند سوار چشم لندن شود. آن ها تصمیم می گیرند بلیط را به سلیم بدهند
0 نظر